24.10.06

خانمها مژده

سه شنبه، 2 آبان 1385

خانمها مژده!!

از این پس نصف روز کار کنید و حقوق کامل دریافت کنید. البته به شرطی که بتوانید با این شرایط تازه در جایی استخدام شوید و یا از اداره ای که مشغول به کار هستید اخراج نشوید. هی میخواهند به شما مهر بورزند بقیه نمیگذارند. اول بهتر است بقیه را خودتان راضی کنید که این شرایط را بپذیرند. به آنها بفهمانید این به نفعشان است که کارمندان زن متاهلشان نصف روز کار کنند اما حقوق کامل دریافت کنند. چون این خانمها باید به وظایف مهمتری که همانا زاد ولد و تربیت فرزندان ایران است برسند. شما بهتر است در افزایش جمعیت کوشا باشید چون اینهمه فرصتهای شغلی خالی وجود دارد که کسی نیست آنها را پر کند. اینهمه مدرسه خالی وجود دارد که در حسرت دیدن شور وشوق بچه های ایران برای تحصیل هستند. اینهمه دانشگاههای خالی از دانشجو وجود دارد که باید پذیرای نخبگان ایران باشد. مشکلات تمام روستاییان حل شده و آنها برای انجام کارهای کشاورزی نیروی انسانی کم دارند. بر سر زمینهای کشاورزی تراکتورها و کمباین ها و انواع و اقسام ماشینهای مدرن کشاورزی ردیف شده اند فقط هیچ نیروی انسانی ای نیست که از آنها استفاده کند. آب سالم ،برق، بهداشت و مدرسه در همه روستاها فراهم است. از شهرها که دیگر نگویید و نپرسید. خانه های خالی از سکنه با قیمت پایین برای اجاره و حتی خرید وجود دارد. شهرها پر از فضای سبز، زیباسازی شده، کم ترافیک. از حمل و نقل عمومی نپرسید که آدم میخواهد برایش ضعف کند. اتوبوس های نو، متروی خلوت، کرایه تاکسی ها ارزان البته با راننده های خوش برخورد. دیگر از چه میخواهید بدانید؟ بیمارستان و درمان رایگان را بگویم؟ تحصیل رایگان؟ امنیت؟ جوانهای سالم و ورزشکار که فقط وقتشان را در کتابخانه ها وسینماها و تئاترها، سالنهای متعدد ورزشی می گذراند؟ چقدر بگویم اصلاً مگر خودتان نمی بینید؟

اینها را به رییس هایتان بگویید. بگویید شما باید به وظایف مهمتان یعنی زادن و پروراندن فرزاندان بپردازید تا بیایند از این همه نعمت خدادادی بهره بگیرند. اگر هم با همه این توضیحات قانع نشدند که در ازای نصف روز کار کردن حقوق کامل به شما بدهند و می خواهند شما را استخدام نکنند، بگویید به جهنم مگر ما به این حقوق بخور نمیری که شما میدهید نیاز داریم. خدا قوت بدهد شوهرانمان را که ماشاالله هزار ماشاالله دارند پول پارو می کنند. اصلاً هم به این اهمیت ندهید که از صحنه اجتماع دارید حذف میشوید که این دنیا محل گذر است. اصل آن دنیا است که بهشت زیر پای مادران است!


22.10.06

برای میدو

یکشنبه، 30 مهر 1385

کاش اینجا رو بلد نبودی میدو! از اینکه اینجا میای و بعد هم ایراد می گیری هیچ دل خوشی ندارم. بهت گفتم که می نویسم تا همه بفهمن. دیدی تهدیدمو عملی کردم. اینجوری پیش بره مجبور میشم دیگه اینجا رو تخته کنم. اینو که نمیخوای؟


20.10.06

روشنفکر

جمعه، 28 مهر 1385

خواستگار: به نظر من خوبه که زن بیرون از خونه کار کنه. این باعث میشه که مستقل باشه و اجتماعی.
دختر: من که وقت کار بیرون ندارم. همینجوری هم برای ساختن مجسمه هام و کلاس زبان و کارهای خرد و ریزم وقت کم میارم.
خواستگار: نه اشتباه می کنید. اگر کار کنید سرعت زندگی تون بیشتر میشه. زندگی تون رو برنامه میفته و می تونید با برنامه ریزی به همه کارهاتون برسید.
دختر: بله. به نظرم درست میگین.
خواستگار: من عقیده دارم یک خانم برای کار بیرون از خونه باید معلمی رو انتخاب کنه. محیط مدرسه محیط سالمیه چون همه خانم هستن!

17.10.06

و نبوی blind date

سه شنبه،25 مهر 1385

دیشب نبوی، همان نبوی ستون پنجمی، یک برنامه استنداپ کمدی داشت که با اطلاع رسانی به موقع پونه عزیز ما هم بی بهره نماندیم. برنامه خوبی بود. جای دوستان به خصوص دوستان اصلاح طلب خالی. که اگر این نبوی اینقدر اصلاحاتی نبود کمی بیشتر دوستش میداشتم. احساس کردم طنزش آن گزندگی خاص یک طنز پرداز خوب را ندارد. انگار ملاحظه کار است. شاید هم چون داشتم با هادی خرسندی مقایسه اش می کردم به این نتیجه رسیدم. البته این نظر من بود چون همسر درست برخلاف من فکر می کرد. اصلاً این همسر عادتش است!

از مقدمه ای که ابراهیم نبوی دربرنامه اش در وصف ونکوور و ایرانی های مقیمش گفت خیلی خوشم آمد. خیلی با مزه بود. حیف که نمیتوانم بنویسم چون وقتی می نویسم خیلی بی مزه میشود. فرق قلم طنزپرداز با قلم یک آدم معمولی را می بینید؟ حتی چیزی که خیلی هم خنده دار است را نمی تواند در حدی بنویسد که یک ذره از آن نمک درش بماند. ( با این وصف عروس ناپلی ما خیلی استعدادش زیاد است ها. چون هربار که وبلاگش را می خوانم کلی می خندم. )

این برنامه یک خوبی دیگر هم داشت و آن این بود که من دوست نادیده ام پونه مهربانم را دیدم و بسیار مسرور گشتم. اگر بدانید چه کیفی داشت بقول پونه این Blind date!

9.10.06

معرفی وبلاگ فرزند

دوشنبه، 17 مهر 1385

خاتونک با خود فکر کرد که اگر فرزند بزرگ شده و بپرسد آدرس وبلاگ من چیست؟ خدای نکرده شرمنده فرزند میشود. نه اینکه وبلاگ برای بچه ها این روزها مد روز است و وبلاگ نویسی برای کودک هم مثل فیلم گرفتن و عکس انداختن جز واجبات شده است، در همین راستا تصمیم گرفته شد که فرزند هم وبلاگی داشته باشد صرفاً برای به نمایش درآوردن عکسهایش. شاید در روزهای آینده وقت بیشتری باشد برای نوشتن خاطراتش.


دو کلام حرف

دوشنبه،17 مهر 1385

درباره سریال نرگس باید بگم یه وقتهایی کیف داره که آدم از اینجور چیزا ببینه. واقعاً سرگرم کننده است و موقع تماشای اونها آدم به چیزی فکر نمیکنه. من که اینجوریم.

شیوا جان! اینقدر تلویزیون اینجا بین برنامه ها آگهی بازرگانی پخش میکنه که آدم از هر چی تلویزیون نگاه کردنه پشیمون میشه. در ضمن تو غربت که باشی هر چیز وطنی یه مزه دیگه ای داره. یه جوری به آدم میچسبه. موزیک وطنی، فیلم وطنی ، تئاتر وطنی. عاشق اینم که فیلمی رو نگاه کنم که توش تهران و خیابونهای تهران رو ببینم.

یه نفر جان! اگر من گفتم سریال نرگس آبدوغی بوده توهین به سلیقه مردم نبود. مردمی که به قول شما چون پول سینما رفتن ندارن مجبورن برنامه های تلویزیون رو نگاه کنن.( حالا بماند که اکثر فیلم های سینما هم دست کمی از سریالهای تلویزیونی ندارند) این سریال ها ساخته صدا و سیما است که با هدف ترویج فرهنگِ دلخواه اونها ساخته میشه. همون موقع که صدا و سیما داشت ترویج فرهنگ رفتار صحیح در خانواده و یا آداب آپارتمان نشینی می کرد با از اون دست سریالهایی که در پست قبلی نام بردم، همین مردم همه قسمتهای اون ها رو دنبال میکردن و با اینکه سریالهایی بودن که هفتگی پخش می شدن و نه هرشب، تعداد زیادی مخاطب داشتن. نمیدونم چرا آدم متهم میشه به چیزی که نیست و عقیده ای که نداره. انصاف هم خوب چیزیه. کاش متنی که اینجا نوشته میشه رو با دقت بخونید و بعد نظر بدین.


7.10.06

برای دوستان خارج نشین

شنبه، 15 مهر 1385
چقدر پیش بینی های من درباره سریال نرگس درست از آب دراومدها! چند تا از دوستان لینک سایتی که میشه نرگس رو آنلاین دید خواسته بودن که اینه.
البته این سایت چند قسمت اول رو نداره که چندان مهم نیست چیزی رو از دست نمیدین. اما اگه مشتاقید که کامل ببینید این سایت از قسمت اول داره میذاره ولی دانلودی هست و تازه چهار قسمت گذاشته. حالا که تا اینجا تشریف می برین پیشنهاد می کنم فیلم شبهای روشن رو از دست ندین. این یکسال به مدد اینترنت پر سرعت من حدود سد فیلم ایرانی دیدم که فقط چند تایی قابلیت پیشنهاد شدن به دیگران رو دارن یکی شون همین شبهای روشنه.
در این دو تا سایتی که معرفی کردم یه عالمه فیلم و سریال می تونید ببینید و دعا به جون من کنید که حسابی از کار و زندگی انداختمتون!

1.10.06

نرگس

شنبه،8 مهر 1385

به برکت وجود اینترنت پر سرعت دارم سریال نرگس می بینیم روزی چهار پنج قسمت. بدجوری سرکار هستم. اینقدر سریال پرکشش!؟ راستی چرا اسم سریال نرگسه؟ اسم این سریال باید میشد شوکت. چون شخصیت اصلی داستانه. تمام ماجراهای داستان رو شوکت بوجود میاره و شخصیت جالبتری داره. چرا همیشه اسم آدم خوب ها رو سریالها و فیلم ها میذارن. تازه نرگس هم که خیلی آدم جالبی نیست. یک دختر فضول و پرخاشگر و خانم بزرگ.

سریال آبدوغی هم بد چیزی نیست. آدم موقع تماشا به هیچی فکر نمیکنه و سرگرم میشه. ولی دقت کردین این جور سریالها هیچگونه هدفی برای فرهنگ سازی و آموزش عامه مردم ندارن. همون ماجراهایی که در زندگی مردم عادی وجود داره به شکل فیلم و سریال به خورد مردم داده میشه. همون داستانهایی که با دو ساعت تو آرایشگاه نشستن یا سالن انتظار دکتر ممکنه از بغل دستیت بشنوی همون ها میشن داستانهای پرکشش سریالها. بدون اینکه حرف تازه و بدرد بخوری در اونها گنجانده بشه. چند سال پیش صدا و سیما چند تا سریال خوب ساخته بود که در اونها سعی میشد به مردم یه چیزی آموزش داده بشه. همسران و خانه سبز رو یادمه که اینجوری بودن. داشتن فرهنگ سازی میکردن. رفتارهای درست در خانواده رو نشون میدادن. کم و کاستی هم شاید داشتن اما به هرحال یه هدف مثبتی داشتن. سریالهای جدید هم یه جورایی فرهنگ سازی میکنن ولی در یک جهت دیگه. همه مردهای بد دو تا زن دارن، اما هیچی شون هم نمیشه. زن اولشون ماجرا رو می فهمه اما هیچ کاری از دستش بر نمیاد و مثل یک زن نجیب ( الگوی زن نجیب شرقی ) میشینه سر خونه و زندگیش. همه آدم خوبها سر سجاده دارن دعا میکنن و اوقات فراغت کتاب دعا دستشونه. به مشکل بر میخورن میرن امامزاده صالح، دوا و درمون دکترها کارساز نمیشه و یکهو معجزه میشه و مرده زنده میشه. اصلاً نمیدونم با این همه دم مسیحایی که تو جای جای میهن از نوک کوهها گرفته تا وسط بیابونها وجود داره چه نیازی داریم به پزشک و درمانگاه و بیمارستان.
نرگس رو هنوز کامل ندیدم اما میشه حدس زد که آخرش چی میشه. مثل بقیه سریالهای آموزنده، قسمت آخر همه بدهای اصلی خوب میشن و بدهای فرعی سر به نیست میشن و یا توسط نیروی انتظامی هوشیار دستگیر میشن و خوبها هم بهم میرسن و سالها در کنار هم به خوبی وخوشی زندگی می کنن. به هر حال شما آخرشو نگین ها. از کشش میفته.

توضیح: قضاوت من البته در باره همه سریالها نیست چون همه رو ندیدم. شاید بعضی از اونها خوب هم بودن و یک حرفی داشتن. درباره سه چهار سریال مشهوری که در دو سه سال اخیر دیدم حرف زدم.