30.9.07

!هتل زنانه

یکشنبه، 8 مهر 1386

بعد از شنیدن خبر حذف دبیران مرد از دبیرستانهای دخترانه، شنیدن خبر احداث هتل در سی استان برای بانوان دیگه خونم رو به جوش آورد. یعنی مشکل مملکت ما اینه؟ که مردها نگاهشون به زنها نیفته؟! برای مدت کوتاهی فکر می‌کردم که اشتباه کردم و اشتباه کردیم که در انتخابات شرکت نکردیم و اصلاحات ادامه پیدا نکرد. اما الان به این نتیجه رسیدم همون بهتر این گند و کثافت کاریها بیشتر خودشون رو نشون بدن. دیگه الان هر کاری میشه اینقدر سر و صدا داره که همه‌ی مردم حتی در پایینتر سطح هم خبر‌دار میشن. چون همین برنامه ها تو دوره‌ی درخشان(!) هشت ساله هم بود. اصلاً طرح فیلترینگ اینترنت از همون دوره بود، سد سیوند، ورزشگاه برای بانوان و هزار طرح درخشان دیگه. فقط الان دامبال و دیمبول اجرای هر طرحی بیشتره که اونم بهتر. شاید این ملت خواب آلوده بیدار بشن. همشون سرتاپا یه کرباسن. من بازهم رای نخواهم داد!

پ.ن: اینهم برای کسانی که جرأت کامنت گذاشتن برای این پست رو ندارن ولی دوست دارن که حتماً برام کامنت بذارن. رفتم کنسرت کیوسک ولی با اعمال شاقه. بهانه‌ی خوبیه که از زیر کامنت گذاشتن برای اصل مطلب در برید!


17.9.07

کتاب و مصاحبه با محسن نامجو

دوشنبه،‌26 شهریور 1386

سنگی بر گوری از جلال آل احمد

فصل نان از علی اشرف درویشیان

این هم مصاحبه زمانه با محسن نامجو برای علاقه‌مندانش. لینکش اینجاست.

البته از نظر من کار مصاحبه کننده ضعیفه و سوالهای بدی می‌پرسه مثل جایی که اصرار داره بگه چون نامجو اهل تربت جام هست و گیتار میزنه تناقض وجود داره. انگار نمیشه کسی اهل شهر کوچکی باشه و گیتار بزنه! اما برای اینکه درکی از کارهای نامجو به دست میاد بدک نیست.

این عشق پانزده‌سانتی اصلاً یعنی چه؟
خب، عشق پانزده سانتی... بذار من اینجا زرنگی کنم یک تعبیری را از زبان یکی از مخاطب‌ها شنیدم که خیلی خوشم آمد از آن تعبیر و خودم از آن به‌بعد دیگر همیشه این تعبیر را به کار می‌برم و آن هم اینکه در بندر نرماندی یکی از گلهایی که می‌روید شقایق است. اینجا اشاره به طول گل شقایق است که در نرماندی می‌روید که طولش ۱۵سانت است. اما ...

توضیح اینکه حجم فایل‌های صوتی رو پایین میارم تا دانلودشون کمتر زمان ببره. بنابراین کیفیت 16kbs هست.

15.9.07

دعا و نیم فاصله

شنبه، 24 شهریور 1386

آه خدا! خدای مهربان!‌ من می‌خوام برم کنسرت کیوسک اما نمی‌تونم.

ای خدا! خدای مهربان! تا وقتی فرزند بزرگ نشده و من نمی‌تونم بذارمش پیش کسی، فرامرز اصلانی و بن جووی و زبانم لال پینک فلوید نیان ونکوور برای کنسرت. چون من دق می کنم!

و اما نیم فاصله این ژست نه چندان تازه‌ی وبلاگ نویسان.

من مانده‌ام که این چه قرتی بازیه که بعضی از وبلاگ نویسان از خودشون در میارن. گفتن نیم فاصله رو رعایت کنید گفتیم چشم! گفتیم کجاها باید بذاریمش؟ گفتن «می» افعال مضارع، «ها» جمع، پسوند فعل‌ها، و کلمه‌هایی که از دو یا چند جزء تشکیل شده‌اند.

نه اینکه امروز رو بنویسیم ام‌روز دانشجو بشه دانش‌جو آخه این دیگه چیه؟‌ جدی میگما! این یعنی حفظ زبان فارسی؟ بابا تو رو خدا دیگه از این ور بوم نیفتید. حالا اگه من بیسوادم یکی به من بگه. شاید من اشتباه می‌کنم و باید خودمو درست کنم. از اون طرف هم می‌بینم که بعضی‌ها دیگه آخر بیسوادی هستن. یه بچه سوم دبستان از اونها صحیحتر می‌نویسه.

خاتره، عحد، فرز ( منظورش فرض بوده) و نمونه‌هایی از این دست.

اینها رو چی می‌خونید؟ دله من (بجای دل من) عدله خدا (بجای عدل خدا)

یا این:‌ او امیده آخره منِ

البته منظور نویسنده این بوده:او امید آخر منه.

بنده ادعای درست نوشتن ندارم ولی دارم سعی می‌کنم خطاهام خیلی کم باشن. شما هم کمکم کنید.

9.9.07

کتاب و ماز جبرانی

یکشنبه،17 شهریور 1386

کتاب بوف کور به درخواست بلّای عزیز

یک داستان کوتاه از جی. دی. سلینجر می‌خواهم قلقش بیاید دستم

گفتم حالا که دارم برای دوستان داخل ایران کتاب می‌گذارم دوستان خارج نشین بی‌کار نشینن و اینو تماشا کنن. ماز جبرانی کمدین ایرانی تبار در تور استنداپ کمدی محورهای شرارت. من که خیلی خندیدم.

دو تا رو پشت سر هم نگاه کنید.



8.9.07

یک کتاب و نقد آن

شنبه،17 شهریور 1386

این کتاب از صادق هدایت که چاپش ممنوعه و نقد آن را بصورت گفتگو در این سایت بخونید. این قسمتش برام خیلی جالبه:

"اصلانپور: شاید هدایت می‌خواسته با در هم ریختن مرزهای آینده و گذشته و حال، حالت پست مدرنیستی به كار بدهد. مثلاً در جایی پادشاه اندلس حرف می‌زند و می‌گوید هنوز كانال سوئز درست نشده است كه من بتوانم از آنجا فرار كنم. مشخص نیست این افراد مسلمان هستند، یهود‌ی‌اند. یك در هم ریختگی از نظر مسائل تاریخی و زمانی و مكانی وجود دارد كه نمی‌دانم این را آگاهانه ایجاد كرده یا اتفاقی بوده است.

سرشار: این كتاب نمی‌تواند جزو آثار پست مدرن باشد. چون پست مدرنیسم از دهه 60 میلادی كم‌كم شروع شد و دهه 70 به طور رسمی از چنین مكتبی نام برده شده است. ظرف ده بیست سال هم افول كرد. در دهه 90 بحث پساپسامدرنیسم شروع شده است. اگر در سال 1325 این اثر نوشته شده باشد نسبت به الان می‌شود 56 سال پیش. به اضافه اینكه، چنین روشی كه هدایت در این اثر به كار برده است معمولاً در طنز رواج داشته است. در واقع برای اینكه فضایی طنزگونه ایجاد كند از این روشها استفاده كرده. البته در جنبه‌هایی، شباهتهایی ظاهری با كارهایی كه پست‌مدرن‌ها می‌كنند دارد.

فعله‌گری: اگر اجازه بدهید در مورد این گفته خانم اصلانپور توضیحی بدهم. چون ممكن است بحث را به یك مسیر اشتباه بكشاند. متأسفانه هر جا كه كاری را بلد نیستیم می‌گوییم پست مدرنیستی می‌نویسیم. در نقاشی و سینما همین طور.
همان طور كه آقای سرشار گفتند این كتاب در دوران قبل از پست مدرنیسم نوشته شده است و هدایت اصلاً با این مكتب آشنایی نداشته است. هدایت نكته‌ای از ادبیات عامه ایران را می‌دانسته كه به آن می‌گویند مهمل‌گویی. یعنی جملات ارتباط چندانی با هم ندارد. مثل «اتل متل توتوله، گاو حسن چه جوره، و..."

یکی میگه هدایت می‌خواسته اثر پست مدرن ارائه بده اما اون یکی میگه نه! نمیشه پست مدرن باشه چون ادبیات پست مدرن از دهه 60 میلادی آغاز شده و این کتاب در فلان سال نوشته شده. هدایت نمی‌تونسته از این مکتب ادبی آگاه بوده باشه!! استدلال رو دارین؟ از این بهتر میشه یک نویسنده پیشرو و جهانی رو به زیر بکشیم؟ حالا اگر این سوی قضیه باشیم می‌تونیم بگیم هدایت سالها قبل از بوجود آمدن مکتب ادبی پست مدرنیزم در جهان، کتاب فلان را به این سبک نوشته بود و این نشان دهنده نبوغ و استعداد این نویسنده شهیر است.

پ.ن: جمع و جور کردن بعضی از کتابها وقت می‌بره. بخصوص اگر کتابها بصورت فایل تصویری ذخیره شده باشن. چون باید تک تک صفحات رو دانلود کنم. بخصوص که وروجک هم تازگی به کیبورد علاقه‌مند شده و فقط وقتی که خوابه می‌تونم پای دستگاه بشینم. سپیده جون ببخشید که دیر میشه.

انتخاب کتاب هم مشکله چون مایل نیستم کتابهایی که اجازه چاپ دارن و یا نایاب نیستن اینجا بذارم. (رحم به جیب ناشران محترم.) بنابراین شما هم کمی کمک کنید و اسم کتابهایی که می خواهید و با شرایط جور در میان رو بهم بگین.

بعضی از نویسنده‌ها هم قر و اطوارشون زیاده کتاب رو در سایت خودشون گذاشتن برای دانلود اما سایتشون در ایران مسدوده ولی ذکر کردن که کسی نباید کتابها رو برای دانلود بذاره و فقط اجازه لینک مستقیم به سایتشون رو دادن. اینم از اون حرفاست دیگه!‌ آدم حسابی سایتی که فیل شده لینکش به چه درد مردم میخوره؟ هنوز نتونستم تصمیم بگیرم که ازشون با ایمیل کسب اجازه کنم یا بی‌خیال وجدان بشم!

4.9.07

به یاد آن شهریور

سه شنبه، 13 شهریور 1386

"نماز می‌خوانی؟"

"نخیر"

"به خدا اعتقاد داری؟"

"نخیر"

"پس تو را چه کسی آفریده؟"

"خدا"

لاجوردی با کف دست به میز کوبیده بود: "مردکه‌ی ضد انقلاب. مرا مسخره کرده ای؟"

"نخیر"

"ببرید و بزنیدش"

از کتاب فریدون سه پسر داشت اثر عباس معروفی


با شهربانوی عزیز در زمانه مصاحبه شده اینجا

می‌توانید دانلودش کنید. و این هم یکی از حکایت‌های او.

ادامه گزارش یک زندگی

قسمت بیست و یکم

قسمت بیست و دوم

قسمت بیست و سوم

قسمت بیست و چهارم

قسمت بیست و پنجم