19.12.08

جمعه، 29 آذر 1387
خانمي که تو کاراي خونه کمکم مي‌کنه ديروز پيشم بود. دوستش دارم و با هم دوست شديم يه جورايي پل ارتباط منه با آدمهاي اونور دايره‌ي اطرافم. براي مني که از اينجا دورم و اگر هم باشم خانه نشين يا در جمع‌هاي خودموني و دوستانه هستم فرصت غنيمتي است با اين زن ارتباط داشتن.
با هم گپ مي زنيم. ازش مي‌پرسم به کي راي ميدي؟
ميگه: من که اصلا به خدا دلم نمي‌خواد راي بدم اما از ترس اون مهر که بايد تو شناسنامه بخوره ميرم راي ميدم.
ـ ‌خب حالا که ميري به کي راي ميدي؟
- اگه خاتمي بياد به خاتمي راي ميدم. باز اون از همه بهتر بود.
- چرا به احمدي نژاد نه؟
- بره گم شه! فقط شعار ميده. آره اومده سهام عدالت داده اما از اونور همه چي چند برابر گرون شده. حالا هم که ميخواد سوبسيد رو قطع کنه اون وقت همه چي سه چهار برابر گرون ميشه. همه‌ي پول برق و گاز هم خودمون بديم.
- دفعه‌ي پيش مگه بهش راي ندادي؟
ـ ما فکر کرديم اين عمامه نداره از اون قبلي‌ها بهتره چه مي‌دونستيم اين از همه بدتر از آب درمياد. به خدا تو مترو تو اتوبوس هر جا که ميرم همه بهش فحش ميدن. بلند بلند. ديگه کسي هم نمي‌ترسه. ديدي رفته خوزستان؟ هر جا ميره به مردم يه چيز ميگه. از لرستان تا خراسان به همه ميگه ملت قهرمان شما از همه بهترين. آخر نفهميديم کيا از همه بهترن؟
خنده‌م ميگيره افتاده رو دنده‌ي ‌شوخي.
مي‌پرسم ديدي چه جمعيتي رفتن استقبالش؟ پس اينا کيان؟
- يه مشت بي‌شعور!
مي‌خندم و فکر مي کنم پروين خانم که از قشر مذهبي ومحرومه هم حرفاي ما رو ميزنه پس طرفدارهاي اينا از کجا ميان؟
يادآوري: من طرفدار خاتمي نيستم‌ ها!