24.4.07

اخراجی ها و آرزو بازی

سه شنبه ، 4 اردیبهشت 1386
چقدر چیزا می خوام بنویسم اما وقت نمی کنم. شرمنده ام که تو این دوره بی بلاگ رولینگی هی این وبلاگ ناچیز رو باز می کنید و می بینید خبری نیست.
اول دو کلام راجع به اخراجی ها بگم. دیدمش البته نسخه قاچاقی را. گفتم یه وقت پول بلیطم خرج نشریه یالثارات نشه که نه خدا رو خوش میاد نه خانم شین و همسر محترمشون رو.
اینکه اخراجی ها فیلم بود، فیلم خوبی بود یا بد بود هیچ کاری به اینها ندارم که قبلاً درباره اینها بحث شده . اما می خوام از آقای ده نمکی بپرسم - گرچه شاید هیچوقت سوالم به گوشش نرسه- آقا؟ در اون سالها که معمار کبیر هم زنده بودن شما کدوم آمیرزایی رو می شناختین که عکس امامش بالای سرش باشه و( تار؟) یا سه تارش به دست؟ اصلاً این دو تا با هم جور در میاد؟ کدوم پیرو امامی تار بدست می گرفت؟ مگه همین شماها هر تاری رو بر سر تار زن خرد نمی کردین؟ یا کدوم دختر آمیرزایی زلفش از زیر چادر و روسری بیرون میزد یا با پسرغریبه حرف میزد؟ نکنه خودتون اینکاره بودین و برای مردم عادی نسخه های شرعی می پیچیدین؟
ما فراموش نمی کنیم اگر می خوای با این فیلمها خشونت و خفقان آن دوره رو کمرنگ جلوه بدی زهی خیال باطل! هرگز من و نسل من فراموش نخواهیم کرد. بعضی هم می گن این فیلم نشانه ای از تحول تو بود. من که نشانی از تحول در اون ندیدم. اگه واقعاً متحول شدی تحولت مبارک.

و اما آرزو بازی. این بازی کی شروع شده؟ کسی میدونه؟ من از طرف مرد معمولی دعوت شدم. من که آرزو زیاد دارم اما فقط یه آرزوی شخصی دارم که تو یلدا بازی گفته بودم سفر به کره ماه. بقیه آرزوهام شخصی نیستن. مثلاً سلامت برای همه اعضای خانواده ام و دوستان و عزیزانم، خوشبختی نازپندار، سر و سامان گرفتن مردم کشورم و صلح جهانی که محال به نظر میرسه. حالا منهم پنج نفر اولی رو که کامنت میذارن به بازی دعوت می کنم. اگر قبلاً شرکت کردن که نوبت به نفر بعد میرسه.

12.4.07

وطن یا هموطن؟

پنجشنبه، 23 فروردین 1386
مدتی است که به این فکر می کنم با بالا گرفتن بحث ملیت و اقوام مختلف ایرانی و مسئله تجزیه ایران اگر روزی روزگاری این اتفاق بخواد بیفته به چه شکلی پیش میاد؟ با جنگ وخونریزی ؟ با دخالت قدرتهای خارجی؟ یا با انتخابات آزاد؟
قبلا یه حس بدی نسبت به این مسئله داشتم. یه جور تعصب. زیاد ایرانِ من ایرانِ من می کردم. اما الان یه کمی با دید بازتری نگاه می کنم. مگر ایران غیر از مردمشه؟ مگر نه اینکه هر کشوری بوسیله مردمش ساخته میشه و رشد میکنه ، یا پیشرفت و پسرفت می کنه ؟ مگر منی که می گم ایران رو دوست دارم نقشه ایران روی کره زمین رو دوست دارم؟ یا کوه ها و دریاهاش؟ یا وقتی می گم تهران رو دوست دارم اگر این شهر خالی از سکنه بشه باز هم دوستش دارم؟ مسلماً ایران رو بخاطر آدمهاش دوست دارم. پس چطور می تونم تعداد زیادی از همون آدمها رو نادیده بگیرم؟ به نظرم آدمها مهم تر از خط و خطوط جغرافیایی هستن. منظورم این نیست که جهان وطنی فکر می کنم. اصلا و ابدا ! اگر ایران محدود بشه به همین یه وجب خاک دامنه دماوند من باز هم ایرانی خواهم بود. جایی که دنیا اومدم و توش بزرگ شدم و فرهنگ مردمانش رو یاد گرفتم و باهاش زندگی می کنم. ولی اگر هموطنهای من بخوان یه کشور دیگه برای خودشون داشته باشن و بخوان که ایرانی نباشن ما کی هستیم که خواسته اونها رو نادیده بگیریم؟
اما
دلم میخواد اگر قراره جدایی باشه این کار اولاً بدون جنگ و خونریزی صورت بگیره و ثانیاً غالب مردم استانهای تجزیه طلب راغب به این کار باشن یعنی در یک رفراندوم شرکت کنن مثل مونته نگرو که این اتفاق افتاد بدون اینکه جنگی در بگیره. نه اینکه یه مشت آدم فرصت طلب و قدرت طلب و شهرت طلب در آمریکا و اروپا بشینن و با استفاده از تئوری های احمقانه افرادی مثل پورپیرار برای مردم نسخه بپیچن و بین قومیتها جدایی بندازن تا بعد از جدا شدن و تشکیل یه کشور تازه مثلاً بشن رییس جمهور. کاش روزی در ایران انتخابات آزاد برگزار بشه تا مردم بتونن به جدایی رای آری یا خیر بدن.
راستی اگر یه روز تو ایران اینقدر آزادی وجود داشته باشه که همچین انتخاباتی برگزار بشه آیا باز هم کسی پیدا میشه که یک کشور بزرگ و نیرومند و مهمتر از همه دموکراتیک رو رها کنه و بره تو یک کشور تازه تاسیس و کوچک زندگی کنه یا در مورد آذربایجان کسی راضی میشه از یک کشور دموکراتیک بره زیر دست الهام علی اف ؟
به نظر شما بهترین حالت چی می تونه باشه ؟
جواب من: فدرالیسم که البته برای ما رنگ رویا به خودش گرفته.

1.4.07

روز ملی ما

یکشنبه 12 فروردین 1386
"علت حذف کلمه دموکراتیک از عبارت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران این بود که بعضی ها در آینده آزادی هایی که در این نظام می بینن، از رفاهی که در این حکومت می بینن خواهند گفت که این آزادی ها برای دموکراتیک بودن این حکومته نه به خاطر اسلامی بودنش این اولاً. ثانیاً هم اینه که اسلام خودش آزادی دارد یعنی همه آن چیزهایی که یک حکومت دموکراتیک باید داشته باشد در مکتب اسلام هست. چون سد آمد نود هم پیش ماست. پس دیگر نیازی نیست که کلمه دموکراتیک باشه"
این خلاصه قسمتی از فرمایش استاد مطهری درباره تغییر حکومت ایران از سلطنت به جمهوری اسلامی بود. خوشا ملتی که روشنفکرش استاد مطهری و دکتر شریعتی و امثالهم است.