16.8.06

ماله کشی و مرخصی

چهارشنبه ، 25 امرداد 1385
یک - پریشب تلویزیون یک مصاحبه با آقای احمدی نژاد رو نشون میداد . من که آخراش رسیدم. نمیدونم جدید بود یا قدیمی. همون سوالهایی که میدونین ازش می پرسید. مثلاً چرا گفتین اسراییل باید محو بشه و هولوکاست رو چرا انکار کردین. برام آخرش جالب بود که وقت مصاحبه تموم شده بود و مجری میخواست یه سوال دیگه بپرسه آقای مهرورزی هم بهش گفت "شما فکر می کنین منم مثل خودتون بیکارم ؟" اما مترجم زیرک ماله رو به دست گرفت و ترجمه کرد" من قرار ملاقات های دیگه ای هم دارم که باید به اونها برسم." یکی می گفت اینها زبان دیپلماسی بلد نیستن. من میگم زبان دیپلماسی پیشکش در حرف زدن معمولی هم اشکال دارن.
دو- چند روزی میخوام دست از سر اینترنت بردارم. با اینکه به شدت وبلاگ خوندن و وبلاگ نوشتنم میاد اما به دلایلی میخوام چند روزی اینکار رو نکنم و به نصیحت ولنتاین و درنا و شری گوش کنم. نه کاری به خبرها دارم نه وبلاگ ها نه کتاب و فیلم و هرچیز دیگه ای که اعصابم رو بهم بریزه یا فکرم رو مشغول کنه. فقط و فقط تلویزیون نگاه میکنم
اونهم سریالهای friends و Raymond اینترنت میره مرخصی! بنابراین چند روزی برای سر نزدن به وبلاگها و جواب ندادن ایمیل هاتون عذر منو بپذیرین. نام دخترم هم تو مدارک کانادایی اش ناز پندار شد حالا باید مدارک کانادایی آماده بشه تا برای شناسنامه ایرانی اقدام کنیم. دیگه هم مثل این عکس پایین توپولی نیست. پس اونایی که منتظر بودین بیام ایران لپش رو بکشین دیگه دلتونو صابون نزنین.