1.5.06

یک شاعر

نزار قبانی متولد سوریه است. او یکی از مشهورترین شاعران عرب است که در شعرهایش از رنج زنان عرب بسیار سروده است
موضوع آثار نزار قبانی عشق و زن است و انتخاب اين دو موضوع در شرق، آن هم در یک کشور عربی، يعنی خودکشی! خودش می‌گويد: در سرزمين ما شاعر عشق، روی زمينی ناهموار و در محيطی خصومت‌آميز می‌جنگد و در جنگلی که اشباح و ديوها در آن سکنی دارند، سرود می‌خواند." بقیه را اینجا بخوانید
یکی از اشعار زیبایش هم برایتان می گذارم کمی طولانی است اما حوصله کنید و دست کم چند خطی را بخوانید

آقای عزیز
این نامه زنی احمق است
آیا قبل از من زنی احمق به تو نامه نوشته است؟
اسم من؟ بگذریم از اسامی
رانیه ... یا زینب
یا هند ... یا هیفاء
احمقانه ترین چیزی که با خود داریم ـ آقای من! ـ
اسامی هستند

آقای من
می ترسم آنچه را دارم بگویم
می ترسم ـ اگر بگویم ـ
آسمان آتش بگیرد
چرا که شرق شما، آقای عزیز
نامه های آبی را مصادره می کند
رؤیاها را از گنجینه های زنان مصادره می کند
پرتاب سنگ را بر عواطف زنان تمرین می کند
و وقتی زنان را مخاطب قرار می دهد
چاقو بکار می برد
و ساطور
و بهار و شوق ها را
و گیسوان مشکی را سر می برّد
و شرق شما، آقای عزیز
تاج شرف بلند مرتبه ای می سازد
از جمجمه های زنان

از من ایراد نگیر آقای من
اگر خطم بد است
که من می نویسم و شمشیرها پشت درم هستند
و خارج اطاق صدای باد و سگان است
آقای من
عنترة العبسی پشت درم است
سرم را می برد
اگر نامه ام را ببیند
گردنم می زند
اگر لباس بدن نمای مرا ببیند
گردنم می زند
اگر من از عذاب هایم دم بزنم
چرا که شرق شما، آقای عزیز
زن را با سرنیزه محاصره می کند
و شرق شما، آقای عزیز
با مردان به عنوان پیامبر بیعت می کند
و زنان را در خاک پنهان می کند

آشفته نشو
آقای عزیز! از نوشته های من
آشفته نشو
اگر گلاب پاشی را که روزگارانی است سربسته است شکستم
اگر از درونم مهر سربی را برداشته ام
اگر فرار کرده ام
از گنبد حرمسراهای قصرها
اگر نافرمانی کرده ام از مرگم
از گورم ... از ریشه هایم
و از مسلخ بزرگ
آشفته نشو آقای من
اگر احساسم را آَشکار کرده ام
چرا که مرد شرقی
نه به شعر اهمیت می دهد و نه به احساسات
مرد شرقی
ـ ببخشید گستاخی ام را ـ
زن را نمی فهمد، مگر در بستر

ببخشید آقای من
اگر به سرزمین مردان دست اندازی کرده ام
چرا که ادبیات بزرگ، طبیعتاً ادبیات مردان است
و عشق همواره
سهم مردان بوده است
و رابطه جنسی همواره
مخدری بوده که فقط به مردان فروخته می شده
در سرزمین ما آزادی زنان خرافه ای بیش نیست
و آزادی ای نیست مگر آزادی مردان
آقای من
هرچه می خواهی درباره من بگو؛ اهمیت نمی دهم
سطحی، کودن، دیوانه، ابله
دیگر اهمیت نمی دهم
چون زنی که از غصه هایش می نویسد
در منطق مردان زنی احمق نام دارد
من که از اول نامه گفتم که زنی احمقم

پ.ن1: یک آقای رییس جمهور شرقی تصمیم گرفت اجازه ورود زنان به استادیوم فوتبال را صادر کند اما آقایان علمای شرقی تصمیم گرفتند بفرمایند: نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم جایز نیست! این زن شرقی خودش کی باید تصمیم بگیرد؟
پ.ن2: بلا جون دیدی تو عربها هم آدم خوب پیدا میشه