2.11.08

کنسرت کاوه یغمایی

یکشنبه،12 آبان 1387

یکی جای دست و پاهاش، دادنِش چندتا ستاره
یکی اون ستاره هارم، جای دست و پاش نداره
یکی مون شد پاره پاره، یکی مونده نیمه کاره
یکی برگشته، تو سنگر، استخووناشو بیاره


گفتم حالا که بی ‌خوابی زده به سرم که اون‌هم از اثرات بعد از کنسرته و در این اوضاع و احوال بی‌سوژگی وبلاگی(!) بیام بنویسم که کاوه یغمایی از اون هنرمندای نابغه است که مثل خیلی‌های دیگه حیف شده و تو بد زمانی بد جایی دنیا اومده.
آهنگ نسل سوخته‌ خیلی تکان دهنده بود مخصوصا که تصاویر هولناک جنگ و جبهه رو هم که تو مونیتور همراه با آهنگ پخش میکردن اساسی یادم آورد که چی کشیدیم. کنسرت خیلی خوبی بود و از سطح کنسرت‌های ایرانی دیگه‌ای که اینجا رفتم بالاتر بود. امیدوارم که بازهم پروردگار باریتعالی قسمت کند. آمین!
نمیخواین بدونین با دخترک چه جوری رفتیم کنسرت؟ براتون بگم که قرار گذاشتیم کمی دیرتر بریم تا برنامه شروع شده باشه و فرزند از شلوغی و ازدحامی که قبل از برنامه هست نترسه و اگر هم نخواست بیاد داخل سالن نوبتی بریم . یک راند من و یک راند هم شوهر. اما ما درست موقعی رسیدیم که گروه داشت یکی از آهنگهای کاوه یغمایی که این اواخر همیشه از تلویزیون ایرانی پخش میشه رو میزد و دخترک با شنیدن اون نوستال زد و دیگه از جاش تکون نخورد و تا آخر برنامه نشست. آخه فسقلی علاقه‌ی عجیبی به برنامه‌ی هفتگی ایرانی که از تلویزیون پخش میشه داره. آخر خوش شانسی!