7.7.07

پرت و پلا

شنبه، 16 تیر 1386

خیلی حرفها توی ذهنم هست که می خوام بنویسم اما افکارم قاطی پاطی و پریشان شدن. کمی هم ملاحظه کاری های همیشگی باعث میشن که ننویسم.
اینجا خیلی وقت کم میارم تا به وبلاگم برسم. ماشاالله شما هم که همه دست به کیبورد! تند تند آپدیت می کنید. من تا میام وبلاگهای شما رو بخونم و پیام بذارم وقتم تموم میشه.
هنوز جا نیفتادیم. بعضی از وسایلم رو هنوز نتونستم از انباری پیدا کنم. خونه سر وسامون نگرفته و زیر زمین به کلی بهم ریخته است به قول مامانم سگ میزنه گربه میرقصه. این مامان جان من یه عالمه از این اصطلاحات و مثلها بلده. یه پا دهخداست تو این زمینه. یه روز باید بشینم و اصطلاحاتش رو بنویسم. بعضی وقتا یه چیزایی از گوشه ذهنش میاره به زبون که من بعد از اینهمه سال در کنارش بودن اولین باره که می شنوم. این وسط گرفتگی لوله ظرفشویی هم شده بود قوز بالا قوز. که خوشبختانه پس از یک هفته درست شد.
به هرحال ببخشید که این چرندیات منو می خونید. دعا کنید که من زودتر فکرم و وقتم کمی آزاد بشه.
درباره پست قبلی :
پس ما از کامنتهای شما نتیجه می گیریم که اینی که می گن کلید قلب مردان شکم آنهاست حرف مفته. من موندم اینهمه سال که از عمر این عبارت ناخوشایند می گذره چرا آقایان محترم هرگز اعتراضی بهش نکردن؟ دلم براتون سوخت آقایون. آخه چرا اینقدر مظلومین؟ چرا؟ چرا؟ چرااااااا؟!