15.9.07

دعا و نیم فاصله

شنبه، 24 شهریور 1386

آه خدا! خدای مهربان!‌ من می‌خوام برم کنسرت کیوسک اما نمی‌تونم.

ای خدا! خدای مهربان! تا وقتی فرزند بزرگ نشده و من نمی‌تونم بذارمش پیش کسی، فرامرز اصلانی و بن جووی و زبانم لال پینک فلوید نیان ونکوور برای کنسرت. چون من دق می کنم!

و اما نیم فاصله این ژست نه چندان تازه‌ی وبلاگ نویسان.

من مانده‌ام که این چه قرتی بازیه که بعضی از وبلاگ نویسان از خودشون در میارن. گفتن نیم فاصله رو رعایت کنید گفتیم چشم! گفتیم کجاها باید بذاریمش؟ گفتن «می» افعال مضارع، «ها» جمع، پسوند فعل‌ها، و کلمه‌هایی که از دو یا چند جزء تشکیل شده‌اند.

نه اینکه امروز رو بنویسیم ام‌روز دانشجو بشه دانش‌جو آخه این دیگه چیه؟‌ جدی میگما! این یعنی حفظ زبان فارسی؟ بابا تو رو خدا دیگه از این ور بوم نیفتید. حالا اگه من بیسوادم یکی به من بگه. شاید من اشتباه می‌کنم و باید خودمو درست کنم. از اون طرف هم می‌بینم که بعضی‌ها دیگه آخر بیسوادی هستن. یه بچه سوم دبستان از اونها صحیحتر می‌نویسه.

خاتره، عحد، فرز ( منظورش فرض بوده) و نمونه‌هایی از این دست.

اینها رو چی می‌خونید؟ دله من (بجای دل من) عدله خدا (بجای عدل خدا)

یا این:‌ او امیده آخره منِ

البته منظور نویسنده این بوده:او امید آخر منه.

بنده ادعای درست نوشتن ندارم ولی دارم سعی می‌کنم خطاهام خیلی کم باشن. شما هم کمکم کنید.